خاقانی شروانی
از مجموعه: غزلیات
بر سر من نامده است از تو جفاجویتر
در همه عالم توئی از همه بدخویتر
گیر که من نیستم هم ز خود انصاف ده
تا به جهان کس شنید از تو جفاجویتر
هستی خورشید حسن لاجرم از وصل تو
هرکه به نزدیکتر از تو سیه رویتر
گفتم هستی چو گل هم خوش و هم بیوفا
لیک نگفتم که هست گل ز تو خوشبویتر
بود گناه من آنک با تو یگانه شدم
نیست مرا ز آب چشم هیچ گنهشویتر
تا دل من سوی توست بارگه صبر من
هست به کوی عدم بلکه از آنسویتر
در صف عشاق تو کمتر خاقانی است
لیک به وصف تو در، اوست سخنگویتر