دربارهعلاقه‌مندی‌ها
دفتر گنج
نسخه ۰/۱
نقشه راه
تماس با من
سایت گنجور
خانه
جلال الدین محمد مولوی

فیه ما فیه71

بِسْمِ الله الرحْمنِ الرَّحِیمْ - رَبِّ تَّمِمْ بِالْخَیْرِ

جلال الدین محمد مولوی

فصل اول - یکی می‌گفت که مولانا سخن نمی‌فرماید

جلال الدین محمد مولوی

فصل دوم - گفت که شب و روز، دل و جانم به خدمت است

جلال الدین محمد مولوی

فصل سوم

جلال الدین محمد مولوی

فصل چهارم - گفت که این چه لطف است که مولانا تشریف فرمود

جلال الدین محمد مولوی

فصل پنجم - این سخن برای آنکس است که او به سخن محتاج است

جلال الدین محمد مولوی

فصل ششم - پسر اتابک آمد خداوندگار فرمود

جلال الدین محمد مولوی

فصل هفتم - سؤال کرد که « از نماز فاضل‌تر چه باشد » یک جواب آنک گفتیم

جلال الدین محمد مولوی

فصل هشتم - گفتیم آرزو شد او را که شما را ببیند

جلال الدین محمد مولوی

فصل نهم - پروانه گفت که مولانا بهاءالدین پیش از آنک خداوندگار روی نماید

جلال الدین محمد مولوی

فصل دهم - اینچ می‌گویند که اَلْقُلُوْبُ تَتَشَاهَدُ گفتی‌ست

جلال الدین محمد مولوی

فصل یازدهم - مشتاقیم الّا چون می‌دانیم که شما به مصالح خلق مشغولید زحمت دور می‌داریم

جلال الدین محمد مولوی

فصل دوازدهم - قَالَ النَّبُّي عَلَیْهِ السَّلَامُ اَللَّیْلُ طَویْلٌ فَلَا تُقَصِّرْهُ

جلال الدین محمد مولوی

فصل سیزدهم - شیخ ابراهیم گفت که سیف‌الدین فرّخ چون

جلال الدین محمد مولوی

فصل چهاردهم - در آدمی عشقی و دردی و خارخاری و تقاضایی هست

جلال الدین محمد مولوی

فصل پانزدهم - فرمود که هرکه محبوب است خوب است

جلال الدین محمد مولوی

فصل شانزدهم - نایب گفت که پیش از این کافران بت را می‌پرستیدند

جلال الدین محمد مولوی

فصل هفدهم - این مقری قرآن را درست می‌خوانَد آری صورت قرآن را درست می‌خواند

جلال الدین محمد مولوی

فصل هیجدهم - می‌فرمود که تاج الدّین قبایی را گفتند که این دانشمندان

جلال الدین محمد مولوی

فصل نوزدهم - فرمود که شب و روز جنگ می‌کنی و طالب تهذیب

جلال الدین محمد مولوی

1234
بعدی
صفحه 1 از 4 • 71 شعر