خاقانی شروانی
از مجموعه: غزلیات
اذا ما الطیر غنت فیالصباحِ
اجب داعی معاطاة الملاحِ
هوا پر خندهٔ شیرین صبح است
بیار آن گریهٔ تلخ صراحی
ارق فضلاتها فالارض عطلی
تحلیها بوشی او وشاحِ
قبای صبح را مشکین زره زن
به موی زلف ترکانِ سِلاحی
سیر نوالدیک عن عینالسکاری
ویشدوا کالسکاری و هو صباحِ
صلاح از می سر رشته کند گم
صلائی درده ار مرد صلاحی
کان الدار و الکاسات دارت
ریاض اللهو حفت بالاقاحی
توئی تو راح را خاقانیا اهل
قفای عقل زن گر مرد راحی
به شروان شاه اخستان تیمن
تری سعدالسعود علیالنواحی